كارى بكن خيال كند با تو نيستم
هركس نخواست ساده كنارت بايستم
دارم تمام مى شود اى عشق سينه سوز
از بس كه عاشقانه خودم را گريستم
حالا كه بيست ساله شدم فكر مى كنم
جز اين يكى دو ساله آخر نزيستم
مجذوب چشمهات نبودم كه بوده ام
اصلا به ياد غير تو هستم كه نيستم
اما هنوز حرف تو شايد بيايم است
مى بينى اى عزيز گرفتار كيستم ؟
تازه از ره رسيده بايد رفت
آسمان را نديده بايد رفت
پشتمان زير بار خاطره هاست
تاشكستن خميده بايد رفت
تا كه عادت كنيم بى خورشيد
در شبى بى سپيده بايد رفت
باغ در باغ ، چينه در چينه
سيب سرخى نچيده بايد رفت
دير بود و چه زودهم ... افسوس
وقت رفتن رسيده بايد رفت
زخم عاشقان به استخوانشان رسيده است
سينه شان شكافته است و نايشان بريده است
آى مردمى كه از هميشه بى صداتريد
از شما كسى صداى عشق را شنيده است
يك شباهت بزرگ بين ما و عشق هست
ما كه رنج ديده ايم ، او كه داغ ديده است
هيچ كس نگفت بر كدام شانه تكيه داد
مرد عاشقى كه طعم زخم را چشيده است
اى كه ماه آسمان فداى چشمهاى تو
هيچ كس به جز تو از لبم غزل نچيده است
فكر مى كنى كه وقت عاشقى تمام شد
فكر مى كنم كه تازه وقت آن رسيده است
هر كه چشم عاشق تو را به باد خنده داد
خنجر مرا براى مرگ بر گزيده است
درد اشتباه مىكند كسى هنوز هست
چشمهاى عاشق تو را مگر نديده است
اى عشق شاعران تو را لال مى كنند
ابليس را زداغ تو خوشحال مى كنند
ديروز دست و پاى مرا زخم مى زدند
امروز مابقى مرا چال مى كنند
در پاسخت كه از من و دريا سروده اى
خون مرا براى تو ارسال مى كنند
اين سايه ها كه دشمن مردان عاشقند
ديگر مرا براى چه دنبال مى كنند
يكسال آزگار چو باران گريستيم
كارى كه چشمهاى تو هرسال مى كنند
راهى براى حرف زدن نيست خوب من
خط من و تو را همه اشغال مى كنند
مارا كه روى كوه ،شما را كه در كوير
خورشيد را در كجاى زمين چال مى كنند؟
ليلاى من بخند هوا خوب مى شود
اوضاع نامساعد ما خوب مى شود
گفتى نمى شود غزلى گفت مثل آب
لب باز كن بخند چرا خوب مى شود
گفتى چه خوب مى شود از عاشقى گذشت
اى نابكار عشق كجا خوب مى شود
گفتيد رفتنى است ولى خواب ديده ام
ليلا به رغم حرف شما خوب مى شود
زخمى عميق خوردم و مى دانم
بيش از يكى دوروز نمى مانم
زخمى زدند كارى و مرد افكن
اينگونه است، اينهمه ويرانم
گفتند چشم و دست تو كفرآلود
گفتند قدكشيده عصيانم
دستم چه كرده بود ندانستم
چشمم چه ديده بود نمى دانم
من خود بهار رفتنى ام زيبا
ديگر نريز اشك و نسوزانم
حالا كه وقت وقت جداييهاست
چيزى بگو ، بخند ، بخندانم
نزديك تر بيا و تمامم كن
يك بوسه مانده است به پايانم
تا كه چشم آدم از تنهاييش لبريز شد
نوبت حوا رسيد و عشق شور انگيز شد
آدم از حوا سرود و شاعرى آغاز گشت
حرفهاى آدم و حوا فقط يك چيز شد
سالها رفته است از آنروز اماعشق هست
او كه از راه آمد و همسايه ما نيز شد
آمدى ، حوا شدى و هردومان عاشق شديم
روستاى خشكمان يكباره باران خيز شد
يك نفر مانند حوا ديشب از اينجا گذشت
شاعرى با دست خود امروز حلق آويز شد
اين روزها حس مى كنم قدرى پريشانى
از اينكه محبوب منى شايد پشيمانى
گاهى بدم ، اين را خودم هم خوب مى دانم
اما تو خوبى و هميشه خوب مى مانى
بايد بگويم دوستت دارم ولى شايد
لازم به گفتن نيست مى دانم كه مى دانى
اما نه ،بايد گفت آرى دوستت دارم
خوبى ، دل انگيزى ، قشنگى ، نوربارانى!
من تا ابد مشتاق چشمان تو مى مانم
آيا تو هم مشتاق اين دلخسته مى مانى
دارم به چشمانت مى انديشم غزل بانو
انگار دارى با دو چشمت شعر مى خوانى
من هركجاباشم برايت شعر مى گويم
حالاكه من آنسو و تو آنسوى ايرانى
عذاب مى دهدم بى تو شادمان بودن
پرنده بودن و مشغول آسمان بودن
مرا به دار مجازات مى كشد آخر
همين بدون تو درگير اين و آن بودن
زمان زمان غريبى است نازنين برخيز
درست نيست شبيه عروسكان بودن
تمام هستى مارا به باد خواهد داد
هميشه ساده و آرام و مهربان بودن
چرا هر آنچه قفس هست سهم ما اما
تمام پنجره ها سهم ديگران بودن
اگرچه خواستى اى عشق خنده رو باشم
اگر چه امر نمودى به شادمان بودن
ولى ببخش مرا خلق و خوى من اين است
چگونه اينهمه ويران و آنچنان بودن ؟
من و يك حنجره لبريز آواز
تو و يك آسمان اميد پرواز
من وتو ، ديگران با هر كه باشند
كبوتر با كبوتر، باز با باز
بايد كه از اين ديار باهم برويم
با توشه اى از غزل فراهم برويم
ياران كه گذشتند يكايك از ما
اى عشق اجازه هست ماهم برويم؟
دادند به نام عشق سوگند مرا
كردند به هرچه خوب پابند مرا
اما به دروغ آسمانى شده ام
اى كاش پرنده ها ببخشند مرا
امروز دوباره گرم شد جان و تنم
لرزيد به لرز شانه ام پيرهنم
گفتم چه كسى است باز عاشق شده است
آهسته به زير لب دلم گفت منم
تو مثل خواب صبحى ، دلپذيرى
قشنگى ،باوقارى ،بىنظيرى
نمى خواهم كه داغم را ببينى
الهى زودتر از من بميرى
كم مى كند اين زمانه بسيار مرا
ديروز گرفت بهترين يار مرا
اى مرگ چقدر زندگى سخت شده است
كارى بكن و تمام كن كار مرا!
شاعر : عادل سالم