با هم قدم زديم تمام مسير را
زاينده رود ،اين گذر ناگزيررا

اين عشق در تلاطم خواجو طلسم شد
ما سنگ مي شديم غرور دو شير را

از دوردست خاطره هايي كه مرده اند
تا تنگناي حادثه هاي اخير را _

جاري شديم ، بلكه به دريا ...ولي نشد
حالا نگاه مي كني آن رود پير را


اين رود هيچ وقت به دريا نمي رسد
باهم قدم زديم   تمام مسير را.....
              
                   محسن آزادي