ميخواهمت
ميخواهمت چنان كه شب خسته خواب را
ميجويمت چنان كه لب تشنه آب را
ميجويمت چنان كه لب تشنه آب را
محو توام چنان كه ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيدهدمان آفتاب را
بيتابم آنچنان كه درختان براي باد
يا كودكان خفته به گهواره تاب را
بايستهاي چنان كه تپيدن براي دل
يا آنچنانكه بال پريدن عقاب را
حتا اگر نباشي، ميآفرينمت
چونانكه التهاب بيابان سراب را
اي خواهشي كه خواستني تر ز پاسخي
با چون تو پرسشي چه نيازي جواب را
+ نوشته شده در شنبه چهاردهم آذر ۱۳۸۸ ساعت 19:37 توسط فلاحی
|