زن در ادبیات معاصر
خسرو صادقی بروجنی
در تاریخ تمامی جوامع همواره نقاط عطفی وجود داشته است . در تاریخ ایران نیز انقلاب مشروطیت نقطه عطفی است که حقوق زنان را نیز شامل می شود .زنان در انقلاب مشروطه حضور قابل توجهی نشان دادند ودر پیشبرد جنبش سهم مهمی ایفا کردند . در واقعه رژی واعتراضات گسترده به کمبود نان وقحطی دوران ناصر الدین شاه فعالانه شرکت کردند وبه شهادت تاریخ با سلاح وچادر در صف مردان جنگیدند وکشته شدند .
دردوره مظفر الدین شاه در تخریب سرای بانک که دولت روسیه تزارری بنا نهاده بود شرکت کردند وآن رادرهم کوبیدند .نقش وحضور زنان در نهضت مشروطیت ایران در ادبیات نیز بازتاب وسیعی می یابد وشاعران بسیاری اعم از زنان ومردان اشعار مناسبی در این باب سروده اند وزنان به عنوان یک پدیده اجتماعی کما بیش با انقلاب مشروطه وارد حوزه ادبیات می شوند
حضور وسیع زنان را در رمانهایی که به هنگام انقلاب مشروطه یا پس از آن نوشته شده اند به تدریج در رمانهای تاریخی که آزمونی برای یافتن یک روش نوین ادبی بود در می یا بیم . این رمانها میان قصه، افسانه وحماسه در تردیدند وتا رسیدن به انسجامی فراگیر ،که خلق فضای تخیلی بر گرفته از واقعیات هستی است ،فاصله بسیاری دارند.
رمان تاریخی ‹‹ شمس وطغرا›› (۱۲۸۵ ش)نوشته میرزا باقر خسروی تجربه نخست این دست رمانهاست.رمان به شکل نقل و حکایت آمده است وحوادث وماجراها به ترتیب تاریخ وقوع پشت سر هم آمده است . محور اصلی رمان عشق است، ماجرایی عاشقانه در دوره نفرت انگیز حضور ایلخانان مغول در ایران . در این رمان زنان مرکزیت دارند . سه زن در زندگی قهرمان خضور دارند.
طغرا، ماری ونیزی وآبش خاتون ،قهرمان با حضور این سه زن خود را کامل می کند .این زنها به هم رشک نمی برند .طغرا ،ماری کنیز رومی را به عقد شمس (همسرش) در می آورد وسپس او را تشویق می کند تا با آبش خاتون ازدواج کند . زنها در این رمان زمینه چین آرامش وتوفیق قهرمان مردند. حضور فعال ندارند و تنها وسیله ای برای پدید آمدن دسیسه های عاشقانه اند وازآن فراتر نمی روند .
به ضرورت صلاحدید راوی به جهان متن وارد می شوند وسپس بیرون می روند . فداکاری و وفاداری ، عفت وناموس در ادامه سنت ادبی گذشته ،مایه افتخار ومباهات زنان رمان است وآبش خاتون به عنوان زنی که وابسته به طبقه حاکم است از عشق ورزی با بیگانه ابائی ندارد .نخستین رمان اجتماعی که از وهم رمانهای تاریخی فاصله گرفته است وبا رمان امروزی قرابت بیشتری می یابد ، رمان واقعگرای ‹‹تهران مخوف›› اثرمشفق کاظمی است که در سال ۱۳۰۴ ش منتشر شده است .
این رمان در حقیقت آینه تمام نمای جامعه آن روزگار وسوگ نامه زن ایرانی است .مشفق کاظمی با تصویر شهر مسموم ودر حال گذار تهران ،عشق دختروپسری جوان را دست مایه رمان قرار می دهد وبا تکنیک داستان در داستان به شیوه داستان نویسی کهن ،به سرگذشت چهارزن روسپی می پردازد.
پس از رمان تهران مخوف یک دسته رمان با همین مضمون وساختاری مشابه به سرگذشت فواحش وطبقه متوسط شهری ،کارمندان و... می پردازد.از جمله این رمانها :روزگار سیاه از خلیلی ۱۳۰۳،اسرارشب۱۳۰۵،شهرناز۱۳۰۴،یحیی دولت آبادی ،هما ،زیبا ، پریچهزاد محمد حجازی ،جنایات بشر از ربیع انصاری ،تفریحات شب از محمد مسعود ،من هم گریه کرده ام از جهانگیر جلیلی۱۳۱۳و...
در همه این رمانها زنان قربانیان بیچاره ای هستند که بهترین بهانه وتصویر برای پرداختن به فقروجهل وفساد وفحشا قرار می گیرند. توصیفات جنسی واستفاده از زنان فاحشه با الگوگیری ازرمانهای اروپایی ،دم دستی ترین طرحی است که رمان نویسان این دوره (نسل اول)را به سوی نوشته های ‹‹عامه پسند››
تر غیب می کند ودرخلالآنها ،نویسنده در مقام ناصح اخلاقی ومصلح اجتماعی ،بی آنکه راه حل ودرمانی اندیشمندانه برای خروج از این مضایق ارائه کند ،به پند واندرز وناله ونفرین می پردازد .
رمانهای اولیه ،دنیای بسته زنانی را به تصویر می کشد که تنها وتنها به یک چهار دیواری محدود است در این دنیای بسته تنها انگیزه دختران برای ادامه حیات یا فتن شوهر وپس از آن خدمت کردن به اوست ودرحقیقت ما در این دسته از رمانها که به فراوانی پس از تهران مخوف پدید می آیند با تصویرهایی از زنان به عنوان قربانیان جامعه روبرو می شویم .
تهران ‹‹ شهری که نیما ،عشقی،کاظمی ،جهانگیر جلیلی ومحمد مسعود ازآن بیزارند وبهار در آرزوی ویرانی آن است ،شهر سیاست،جنایت وفساد است.››
شعرای این دوره نیز به یاری سرنوشت زن فساد اجتماع شهری را نشان می دهد .مثلا عشقی که در سیاست وادبیات خواستار دگرگون کردن وبر انداختن راه ورسم دیرین وگشودن راه های تازه است ،در ایده آل پیر مرد دهگانی از سرگذشت ‹‹زن››به فساد وستم اجتماعی وتبهکاری نوع بشر می رسد.محمد حجازی از نویسندگان پرکار نسل اول است که سرنوشت را دستمایه داستانهای خود قرار می دهد . نخستین رمان او هما زنی فر شته خو وزیباست .
حجازی در مصاحبه ای می گوید ‹‹خصلت زن است که باید مهربان باشد .مرد مبارز است وزن باید آرام ،لطیف، ظریف وبا ملایمت وصبور وبردبار باشد .››زیبا رمان دیگر حجازی نمونه زنی هوسباز ،لکاته ومکاررا معرفی می کند .نویسنده معایب اخلاقی وفساد او را بخشی از خبث طینت ذاتی او می داند وبخشی را نیز به محیط فرافکنی می کند .بر خلاف رمان قبل که‹‹ هما›› نمونه زن خوب ومطیع وفداکار معرفی می شود ،زیبا نمونه زنان مکار قصه های کهن فارسی است .در همین بین پاورقی نویسان با تمسک به هرزه نگاری واندیشه های انحراف جنسی ،‹‹زن›› را به شکلی ابزاری وعروسکی مورد بهره گیری آثار پر ترا کم وسخیف خود قرار می دهند .
در رمان بو ف کور که جهشی در تاریخ رمان نویسی ایران است . راوی در پایان این رمان دو بخشی ، دو چهره از یک زن واحد را به قتل می رساند .او که قربانی وسواسهای روانی است،توانایی برقراری رابطه با شخصیت زن رمان را نمی یابد . ‹‹زن››لکاته وفرشته در قصه های قدیم در این رمان در شخصیت یک زن متبلور می شود . نویسنده انزجار خود را از زنان لکاته وزمینی ابراز می کند ولی در ضمن قادر به ارتباط با زن اثیری که بر ساخته ی ذهنی اوست نمی شود .
بزرگ علوی دررمان چشمهایش پای زنان را هر چند با انگیزه های سطحی ،به مبارزات سیاسی می کشاند . ‹‹ فرنگیس›› شخصیت محوری رمان ،که نویسنده نمی تواند شخصیت همه جانبه وتجارب زنانه اورابه تصویر بکشد ،در دو قطب فرشتگی ولکاته وارد رمان می کند .فرنگیس که تنها با عشق مفهوم واقعی زندگی را چشیده است دراین راه به فداکاریهای بسیاری می پردازد . اما، استاد ماکان ضمن استفاده از امکانات مالی ا و ، بی آنکه کمکی در پرورش روحی او کرده باشد ، وی را با چشمانی هرزه ولکاته تصویر می کند .
رمان کوتاه ‹‹یکلیا وتنهایی او›› ازتقی مدرسی ،دارای درون مایه فلسفی،اسطوره ای وتاریخی است . ‹‹ یکلیا›› دختر پادشاه اسراییل که می خواهد مطابق تمایلات قلبی خود بر تنهایی فایق آید با چوپان پدرش عشق ورزی می کند ،با زنگوله ای بر پا که کوس رسوایی اوست ،از اورشلیم رانده می شود .
در این رمان ، زن شخصیت برجسته ای می یابد . در فضای رعب و وحشت جامعه سنتی یهود ازپوسته انفعال بیرون می آید وقراردادها وسنتهای موجودرا نادیده می گیرد . ‹‹تامارا››زن دیگر این رمان در بخش دوم آن نماد عشق وزندگی است که قدرتی خدایی دارد وقادر است شاه را در ردیف مردم عادی بنشاند .
رمان شوهر آهو خانم اثر قابل توجهی است که نقش زن را در در اجتماع سال های ۱۳۰۰ به بعد ترسیم می کند .‹‹آهو››و‹‹هما›› دو زن رمان ،دو قطب رمان را شکل می دهند . آهو نمونه زن سنتی ایرانی معرفی می شود :بردبار،زحمتکش وفداکار .هما زنی بوالهوس ،سرکش ومتجدد شناسانده می شود .دراین رمان فضای آرام وساکت خانه ‹‹سید میران››یکباره به صحنه تنازع بقا تبدیل می شود .‹‹آهو›› به خرافه وجادو متوسل می شود وهما با حوصله درکارراندن رقیب ازصحنه است . آهووهما ‹‹روی یک سکه اند›› . زنان گذار جامعه به منا سبات جدید اجتماعی -اقتصادی وفرهنگی به تحولی ناقص می رسند وعزم آنان در رسیدن به فردیت واستقلال ابتروعقیم می ماند .تصویر زنان در بوف کور که بر پایه وسواس های راوی ونفی واقعیت ساخته شده است در رمان شازده احتجاب هوشنگ گلشیری تکرار می شود . زن اول شازده ،فخرالنساء که همچون خود شازده تباری والاو سل اجدادی داشته مدتهاست که مرده وشازده با مستخدمه سابق خود ،فخری زندگی می کند .زنش فخر النساء چهره درخشانی است که درمیان این اجداد با صلابت،زنهای حرم،خفیه نویسها ، شکارهای مرال، داغ کردنها، شمع آجین کردنها وکورشو، دورشو ها گفتنها تلأ لو خاصی دارد .زنی است که درزمان حیاتش آن سلطه مرموز وکشنده زنانه را درتاروپود وجود شازده دوانیده واکنون هم که پیکر مسلول خاک شده ، شازده نمی تواند خود رااز چنگ او برهاند . شازده می خواهد از فخری ، مستخدمه ا ش،یک فخر النساء دیگر بسازد اما تلاش او بی ثمر می ماند .
سبعیت ‹‹شازده››درمورد دوزن داستان ریشه درناتوانی او در تصاحب جسم وروح فخرالنساء دارد . اما بازمانده ومیراث دار گذشته ای از هم پاشیده ،حریم خانه اش را به زندان دوزن تبدیل می کند اما فخرالنساء که یادآور شخصیت تاریخی ‹‹تاج السلطنه›› دختر زیرک ناصرالدین شاه است درمقابل زوروارعاب شازده به مبارزه ای روانی دست می زند وشازده را متوجه ناتوانی ها وعجز ش می کند ولی سرانجام تسلیم مرگ می شود وشازده را در کابوسی مرگبار که وسوسه شناخت فخر النساء است با فخری تنها می گذارد .
نقش زن در شازده احتجاب گامی به سوی شناخت توانایی های زنان است که بسیار نادیده گرفته می شد . در ‹‹بره گمشده راعی›› ازگلشیری همچنان دغدغه راوی در ‹‹شناخت›› زن است که تاکنون به توفیق ارتباط بااودست نیافته است وچون گذشته دربرابر این ناتوانی زن اثیری وغیر واقعی ‹‹علم›› می شودتاحضورزن را در دنیای راوی جبران کرده باشد . دریک جمع بندی کلی در مورد نقش زنان درادبیات داستانی پس از مشروطه جهان آرمانی مردان به تدریج دچار دگردیسی می شود ودنیای بسته زنان که در دوقطب فرشتگی ولکاتگی سیلان دارد ،یکباره آشفته می شود وعلی رغم افت وخیزهایی که در پرداخت شخصیت زنان دررمانهای این دوره ،تا پیش از انقلاب ۵۷ مشاهده می کنیم .زنان در کشمکشی نابرابر خود را در عرصه رمان به رخ می کشند ودر برابر تردیدها ومقاومت های راوی می ایستد تا حضور خود را در رمان که بازتابی تخیلی هستی است ،اثبات کند .
علیرضا سیفالدینی در نشست نقد کتاب "میترا داور" که عصر دیروز برگزار شد، نثر رمان داور را نثر متناسب و هماهنگ با حرکت و فضای داستانی بیان کرد. یوسف علیخانی نیز از بیگانه بودن ادبیات کلاسیک با درونیات و شخصیت زنان سخن گفت./
سیفالدینی در نشست نقد مجموعه داستان «قطار در حال حرکت است»، نوشته میترا داور که عصر دیروز(یکشنبه، ۱۷آبان) با حضور یوسف علیخانی و علیالله سلیمی در سرای اهل قلم برپا شد، دو داستان «قطار در حال حرکت است» و «خاله نوشا عاشق است» را ستونهای این کتاب دانست و گفت: غیر از دو داستان، اغلب قصهها زیرپوستی اند و خواننده احساس نمیکند که اوجی هم وجود دارد. منظورم این است که این داستانها مانند قصههای رئالیستی نیستند.
سپس علیخانی چیدمان داستانها را زیرکانه و هوشمندانه دانست و توضیح داد: میترا داور نویسنده هوشمندی است و چیدمان داستانها را زیرکانه نشان میدهد. داستانهای او وضعیت یک موقعیت است. غیر از دو داستان، بقیه کارها، زندگی زنان شاغل و کارمند را در دنیای صنعتی و مدرن ما بیان کرده اند.
نویسنده «اژدهاکشان» همچنین با بیان ویژگیهای جهان داستانی داور گفت: نویسنده در این داستانها سعی دارد کارخانه بیاحساسی را تصویر کند که حتی رقص زبانی ندارد. در این دنیای ماشینی، آدمها مانند مرغهای پرورشیاند و با یک اتفاق کوچک در متن، خواننده به جهان انسانی شخصیتها میآید.
در ادامه این جلسه نقد سیفالدینی نیز با بیان برخی اختصاصات محتوایی این اثر توضیح داد: من از یک نویسنده زن در نوشتن درباره شخصیت درونی زنان، انتظار بیشتری دارم. غیر از داستان «خاله نوشا عاشق است» در اغلب داستانها عمق هستی زنانه مطرح نشده؛ این در حالی است که در بیشتر آثار داستاننویسان زن نیز این کاستی دیده میشود.
این نویسنده با اشاره به لزوم جزئینگری در ادبیات داستانی خاطرنشان کرد: در ادبیات ما نگاه به جزئیات ضعیف است. در حالی که در آثار داستاننویسان بزرگی مانند گلشیری، نوع پیش پاافتادهای از ماجراها بزرگنمایی میشود.
سیفالدینی با توضیح درباره داستان «قطار در حال حرکت است» گفت: در داستان «قطار درحال حرکت است» ما با یک قطار اسطورهای مواجهیم؛ این قطار میخواهد معنای زندگی را نشان دهد و من فکرمیکنم کسی نباید از این قطار پیاده شود. در این داستان که فضایی وهم آلود دارد، نویسنده برخی قسمتهای درون خودش را که شاید برای داستان لازم بوده، بازگو نکرده و به گونهای جلوی سرکشی و سیلان در داستان گرفته شده.
علیخانی نیز درباره وجوه آغاز و پایان داستانهای این کتاب سخن گفت و توضیح داد: اولین داستان این مجموعه با تولد است و آخرین با مرگ. زبان داستانی داور شاید در وهله اول خشک به نظر برسد؛ ولی این خشکی زبان در فضای دنیای سنتی و تقابل سنت با مدرنیته شکل گرفته.
سیفالدینی نیز که درباره نحوه به کارگیری زبان در داستانهای داور توضیح داد، اینگونه گفت: با خواندن کلی داستانهای این کتاب درمییابیم که طرح با شکل قصه هماهنگ نیست. در برخی قصهها، دیالوگ به کنش داستان کمک نمیکند و ما حرکت را نمیبینیم. ولی در داستان «خاله نوشا عاشق است» زبان با فضای داستان هماهنگ شده و نثر، سازگاری خوبی با محتوا یافته.
علیخانی نیز پس از گفتههای سیفالدینی با بیان اختصاصات دیگر این مجموعه داستان توضیح داد: حرف زدن بیرون داستان، شاید یکی از نواقص این کتاب باشد. مثلا نامگذاری داستان «حق مساوی» به گونهای است که آدم را به یاد داستانهای فمینیستی میاندازد. این ویژگی در داستانهای «پدرم خیلی کتکم میزد، ولی ما عاشقش بودیم» و چند داستان دیگر هم دیده میشود. همچنین در همه داستانها حسرت دنیایی وجود دارد که دیگر نیست .
وی همچنین افزود:برخی داستانهای این مجموعه از بعضی جهات بسیار زیباست؛ چرا که نویسنده در دنیای صنعتی به نکات ریز انسانی توجه میکند و در این داستان، کسی هست که مدام از طریق میکروفن به افراد هشدار میدهد.
این داستاننویس درباره نقش ناپیدای زنان در ادبیات کلاسیک گفت: در ادبیات کلاسیک ما، زن، شناخته شده نیست و اصلا مجالی برای شناساندن درونیات و شخصیت زنها داده نشده و زنان خوب تاریخ هم در سایهاند.
وی تصریح کرد: خوشحالم که در این کتاب چند داستان بسیار خوب خواندم. به اعتقاد من این کتاب نقطه عطفی در داستاننویسی میترا داور خواهد بود.
سپس سلیمی توصیف دنیای زنان کارگر یا کارمند را در ادبیات داستانی ما رویکرد و توجهی نو دانست و گفت: نگاه به زندگی زنان کارگر یا کارمند در فضاهای داستانی ما، به ندرت دیده میشود و این ویژگی نوعی ساختارسازی است که در آثار داور به ما معرفی میشود و نوعی شاخصه برای آثار او به شمار میآید.
مجموعه داستان «قطار در حال حرکت است» نوشته میترا داور چندی پیش از سوی انتشارات «ققنوس» روانه بازار کتاب شد.
۱۸ آبان ۱۳۸۸
خبرگزاری کتاب ایران ایبنا