كاووس حسن‌لي» مدرس ادبيات و پژوهشگر در گفت‌و‌گو با خبرنگار ادبي فارس، درخصوص خط و زبان فارسي بيان داشت: دو مسأله كاملا مجزا در اين حوزه داريم؛ يكي مسأله زبان است و ديگري مساله خط. اين دو كاملا متفاوت است كه هر كدام ويژگي‌هاي خاص خودش را دارد. زبان ما فارسي است و زباني است كه در طول سال‌ها و قرن‌هاي گذشته با زبان‌هاي ديگر داد و ستد داشته و به دلايل مختلف اجتماعي فرهنگي سياسي و جغرافيايي از بعضي زبان‌ها تأثير بيشتري گرفته است.
وي ادامه داد: اين زبان در قرن‌هاي سوم و چهارم تا دوره مشروطه خيلي تحت تأثير زبان عربي بوده و واژگان و اصطلاحات و ضرب‌المثل‌ها و كنايه‌ها و خيلي از ويژگي‌هاي ديگر زبان عربي در زبان فارسي نفوذ كرده و تاثير گذاشته است. خطي كه امروز آن را خط فارسي مي‌ناميم، خط عربي است. در واقع پس از اسلام زبان به صورت نسبي حفظ شد، اما خط كاملا از عربي استفاده شد و واژگان فارسي را به خط عربي نوشتند.
اين پزوهشگر تصريح كرد: از اين موضوع گذشته امروز كه ما در سال 1387 شمسي قرار داريم ميراث‌دار آثار متنوعي از گذشته هستيم كه عموما با خط عربي نوشته شده‌اند و ما ارتباط خيلي جدي ما از طريق اين خط با متون گذشته داريم . كشورهاي مانند آذربايجان و حتي تاجيكستان كه فارسي‌زبان هستند به دليل تغيير خطي كه داشتند ارتباطشان با متن‌هاي گذشته به شكل فاحشي قطع شده است. چون خط فارسي را نمي‌توانند بخوانند، ياراي خواندن متون را ندارند مگر متوني كه به خط سيريليك ترجمه شده باشد. آن‌ها از طريق ترجمه متون گذشته‌شان را مي‌خوانند، به همين دليل ارتباط ايراني‌ها با متون گذشته محكم‌تر و قوي‌تر است.
خالق «چشمه خورشيد» با اشاره به كاستي‌هاي رسم‌الخط فارسي تصريح كرد: شكي نيست كه خط عربي امروز مشكلات جدي دارد كه از گذشته باقي مانده است. بسياري از مشكلات كه در نوشتار وجود دارد و از متون خطي گذشته وارد متون چاپي ما شده است به دليل مشكلات خطي بوده است. خواندن خط فارسي و عربي در هر حال براي بسياري از كساني كه مي خواهند با اين زبان آشنا شوند مشكل‌ساز است و بخش زيادي از وقت نوآموزان ما هم صرف همين وضعيت مي‌شود كه چگونه بتوانند واژه‌ها را بخوانند.
وي تأكيد كرد: اين خط بي‌شك مشكلاتي دارد، اما آنچه مهم است اين است كه متون گذشته‌ ما به اين خط نوشته شده و ما از طريق اين رسم‌الخط با متون گذشته‌مان ارتباط داريم و اما اين كه فكر كنيم زبان هم به اندازه خط مشكل دارد فكر مي‌كنم يك مقداري ساده‌انديشي است. هر زباني ويژگي‌هاي خاص خودش را دارد و زبان فارسي هم امكانات مختلفي براي واژه‌سازي دارد، همانطور كه بسياري از واژه‌هاي نو وارد زبان شده و زبان آن‌ها را ساخته است. اشكال اساسي بر مديريتي است كه بر زبان ما مي‌گذرد و مديريت درستي براي اين زبان نداريم. رييس بخش زبان و ادبيات فارسي دانشگاه شيراز افزود: بعضي از ادباي ما كه خود را ميراث‌دار ادبيات گذشته مي‌دانند و گمان مي‌كنند بايد پاسدار تمام چيزهايي كه از گذشته مانده است باشند،‌آنچنان سماجت و پافشاري مي‌كنند كه با تحولات تازه مبارزه مي‌كنند و حتي بسياري از واژه‌هايي كه به شكل طبيعي در زبان ساخته مي‌شود به دليل اين كه پيشينه متفاوتي دارند مردود مي‌شمارند و بلافاصله استدلال را ارجاع مي‌دهند به گذشته. اين اولين خطري است كه دوستان اديب ما ايجاد مي‌كنند و فكر مي‌كنند زبان بايد همواره بي‌تحرك و بدون پويايي و زايايي بماند. از اين نظر بسياري از دوستان زبانشناس ما درست مي‌گويند كه زبان يك موجود زنده است .واژه‌هايي مي‌ميرند و واژه‌هايي متولد مي‌شوند. زبان داد و ستد دارد و واژه‌هايي را از زبان‌هاي ديگر مي‌گيرد و استفاده مي‌كنند و به استخدام خود در مي‌آورد.
نويسنده «فرهنگ سعدي‌پژوهي» ادامه داد: عوامل بسيار ديگري هم هستند كه وجود و حضور واژه‌هاي يك زبان ديگر را در زباني خاص تأييد مي‌كنند. عوامل مختلفي چون قدرت كه مهم‌ترين عامل است. قدرت است كه واژه‌هاي يك زبان را بر زبان ديگري تحميل مي‌كند. قدرت فرهنگي قدرت سياسي قدرت اجتماعي و قدرت سياسي گونه‌هاي مختلف اين قدرت هستند. در نتيجه اين مقاومتي كه بعضي از دوستان به شكل افراطي در حوزه ادبيات فارسي مي‌كنند و با بسياري از تحولات در زبان مخالفت مي‌كنند و گمان مي‌كنند حفظ ميراث گذشته يعني پاسداري از آنچه كه مانده است بدون اين كه به روز رساني شود و تغيير كند. از آن‌طرف هم بعضي از استادان زبان‌شناسي از آن طرف بام مي‌افتند. آن‌ها بدون توجه به اين كه امروزه بزرگترين افتخارمان فرهنگ و ادبيات غني فارسي است كه در اين زبان ساخته شده و به اين خط نوشته شده و براي ما موجود است، به دليل ضرورت‌هايي كه در دنياي معاصر احساس مي‌شود گمان مي‌كند كه اين زبان ديگر عمرش تمام است.
«حسن‌لي» گفت: كنار گذاشتن زبان فارسي يك فاجعه بزرگ براي فرهنگ ما خواهد بود. ما با زبان فارسي است كه هويت داريم. اين زبان مي‌تواند زباني پويا باشد و آماده باشد براي تحولات مختلف و پذيراي دگرگوني‌هاي مختلف باشد، همان طور كه ويژگي زبان‌هاي ديگر هم همين است. وجود واژه‌هاي علمي فرضي و وجود عناويني اشيائي كه از زبان و فرهنگ‌هاي ديگر وارد زبان فارسي شده است، به هيچ وجه تهديدي براي زبان فارسي به حساب نمي‌آيد. در همه زبان‌ها اين الفاظ وجود دارند. هر كشوري كه قدرت بيشتري داشته باشد به دليل قدرتش، واژه‌هايش را صادر مي‌كند. روزي در كشور ما عرب‌ها قدرت داشتند و زبان عربي نفوذ و رواج پيدا كرده بود. عربي‌داني و عربي‌مآبي خيلي خوب بود در نتيجه بسياري از واژه‌هاي عربي در زبان فارسي ماندگار شدند و نويسندگان و شاعران سعي مي‌كردند نوشته‌هايشان را به رنگ عربي در بياورند.
وي افزود: بعد از مشروطه و دوره معاصر زبان كشورهاي غربي مثلا انگليسي و فرانسوي خيلي به فرهنگ ما نفوذ كردند به دليل اين‌كه رفت و آمد به آن نقاط بيشتر صورت مي‌پذيرفت. امروز وقتي كسي هليكوپتر و كامپيوتر را مي‌سازد و مي‌فرستد ممكن است همراه با خودش نامش را هم بياورد. در اين ميان كمي خود باختگي فرهنگي شرقي‌ها هم وجود دارد كه فكر مي‌كنند زبان و فرهنگ جاهاي ديگر برتر از زبان خودشان است از اين جهت علاقه‌ نشان مي‌دهند تا به رنگ آن‌ها در بيايند. اما حضور واژه‌هاي علمي و فني در يك زبان تهديدي حساب نمي‌شود.
وي اظهار داشت: اگر يك ملت و فرهنگ آن‌قدر قدرت داشته باشد كه بتواند فرهنگ‌هاي ديگر را در خودش حل كند و آنها را متناسب با ماهيت زبان و ساختار زباني خودش به استخدام در بياورد البته بسيار خوب است. اگر بتوانيم واژه‌هاي را به استخدام خودمان در بياوريم و در ساختار نحوي زبان خودمان آنها را به كار بگيريم نشانه قدرت ماست اما اين كه بترسيم كه يك واژه بيگانه وارد زبان ما شود خيلي زيبا نيست. البته اگر آن فرهنگ و ملت خيلي ضعيف باشند ممكن است تحت تأثير مطلق فرهنگ وارد شونده قرار گيرد و كاملا تغيير كند.